محل تبلیغات شما

هفته ی پیش تافل دادم. جمعه جوابش اومد. برخلاف اینکه فکر میکردم خیلی گند زدم، نمرم ترد! اصن باورم نمیشه اون نمره ای که همیشه تو ذهنم بود رو با یه بار امتحان دادن گرفتم. حالا از روزی که تافلو دادم قشنگ قاطی کردم. استرس دارم دائم. نمیدونم چمه.

همیشه از بچگی یه سری مرحله برای زندگی تو ذهنم داشتم. آدم ها رو بر اساس اون مرحله ها دسته بندی میکردم تو ذهنم. 

یه گروه بچه ها بودن که خودشون میشدن دو دسته، هم بازی های خودم و اونایی که همبازیم نبودن. 

یه گروه آدم بزرگا بودن که میشدن مامان باباها. همشون خیلی بزرگ بودن و مهربون بودن باهام و بعضی اوقات هم خشن و اصولا هم که زبون نفهم بودن.

یه گروه هم آدمای بین 20 تا 35 سال بودن. اینا رو هیچ وقت درک نمیکردم. هیچ وقت من و همبازی هام رو آدم حساب نمیکردن. همیشه بد اخلاق بودن و جدی و انگار کلی کار مهم داشتن.

حالا برای خودم  هم همیشه یه سری مرحله در نظر داشتم. مرحله ی اول مدرسه و کلاس زبان بود. من چون از وقتی چشم باز کردم رفتم کلاس زبان، این همیشه باهام عجین بوده.

مرحله ی دوم لیسانس بود و احتمالا زندگی مستقل تو خوابگاه و گواهینامه گرفتن!

مرحله ی سوم فوق لیسانس بود و تافل.

توی ذهن بچگونم هیچ وقت مرحله ی بعدی نداشتم. هیچ وقت خودم رو انقدر بزرگ تصور نمیکردم که وارد مرحله ی چهارم بشم. مرحله چهارم میشد وسط اون گروه جوونای 20 سال به بالا که اصن نمیفهمیدم با خودشون چندچندن. 

حالا در شروع 28امین سال زندگیم هستم. یه ماه دیگه شروع میشه. الان تمام اون مراحل رو تموم کردم. درسته برای آینده کلی برنامه دارم ولی توی اون برنامه ریزی ذهن بچگیم که هنوزم یه بچه کوچولو درونم هست، دیگه مرحله ای نیست. انگار دارم وارد دنیای ناشناخته ها میشم. توی این مرحله، مهاجرت هست، تنهایی هست، ازدواج هست، بچه دار شدن هست. اینا خیلی ترسناکه برای اون بچه که هیچی از این مرحله بلد نیست.

فکر کنم دلیل استرسم همینه. 

این گوشه کنارها هم عاشق شدم که دیگه بدتر! بدتر اینکه هنوز پسرک نمیدونه که دوستش دارم و حالشم خوب نیست و نمیدونم با من چندچنده اصن و حال منم یه مقدار اضافی بد میشه.

خلاصه که دارم از استرس شکافته میشم.

روزی که نمره تافلم اومد، شبش خواب دیده بودم که شدم 49! داشتم تو خواب سکته میکردم. دهنت سرویس آخه این چه نمره ایه؟!

واقعا قرار بود زندگی انقدر پیچیده بشه!؟ هیچ کس چرا نگفته بود!؟

Was it supposed to be this complicated?

هیچ داستان خارق العاده ای نیست

اين گوش در اون گوش دروازه

مرحله ,یه ,رو ,هم ,اون ,ی ,مرحله ی ,هیچ وقت ,تو ذهنم ,بودن که ,لیسانس بود

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش بازی های کودکانه شاید شب